عرصه ی زیست، ورطه ی پزشکی

عرصه ی زیست، ورطه ی پزشکی

برادرانه های یک معلم دانشجو
عرصه ی زیست، ورطه ی پزشکی

عرصه ی زیست، ورطه ی پزشکی

برادرانه های یک معلم دانشجو

خاطره!

جلسه آخر درس آسیب شناسی بود. درس سختی که امتحانش علاوه بر سخت بودن، ترسناک بود. خلاصه، در حال بررسی لام های میکروسکوپی حصبه و پنومونی اینترسیشیال(گیر به اسم هاشون ندید!) بودم.

از سخت بودن درس همین قدر بس که شش یا هفت تا استاد مختلف داشت. یکی از اونها که آقای دکتری هم بودن، خیلی بد اخلاق بودن و همیشه می گفتن عوض عکس برداری از میکروسکوپ( مثل همین عکس هایی که من گرفتم) خود لام رو ببینید و یادبگیرید و هی تاکید می کردن اونهایی که وقتشون رو می ذارن برای عکس گرفتن عوض نگاه کردن، اصلن نمره ی خوب نمی گیرن.

البته من اول لام ها رو یاد می گرفتم و بعد آخر سر عکس برداری می کردم، منتها چون خودم معلمم، می فهمم چرا اساتیدمون هی تذکر می دادن.

داشتم از یکی از لام ها عکس می گرفتم که یهو با خودم گفتم بذار محض ثبت خاطره هم که شده از آزمایشگاه آسیب شناسی(پاتولوژیpathology) دانشگاهمون عکس بگیرم. گوشی رو گرفتم بالا و ... کلیک:



آقا استاد ما این حرکت رو دید و شروع کرد به مسخره کردن ما    که اینو توروخدا، ما میگیم از لام ها عکس نگیرین، این از کلاس هم عکس می گیره و از این صحبت ها.

پیش خودم گفتم خب بنده خدا حق داره، نباید جلوش این کار رو می کردم، اما سعی می کنم جوری امتحانش رو بدم که حال کنه...

گذشت و موعد امتحان سخت و ترسناک درس آسیب شناسی رسید، درست فردای یکی از مناظره های انتخاباتی.

الحمدلله تونستم با نمره ی 18.5 از پس چنین امتحانی بر بیام و مشتی بر دهان یاوه گویان بکوبم!( صد البته منظورم استادمون نیست!!!) و با خاطره ای شیرین، این درس رو پشت سر بگذارم.



نکته: اگه براتون سواله که چرا آزمایشگاه خالیه؟ چون من همیشه آخرین نفری بودم که از در آزمایشگاه(کلاس) اون هم با زور استاد بیرون می رفتم( یا بهتر بگم، بیرون می شدم!). تو این عکس استاد مذکور، در سمت چپ و در فاصله ی کم و بیش سه متری من قرار گرفته.



نظرات 10 + ارسال نظر
Joker سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 20:56

سلام!
شما فیلمه V For Vendetta رو دیدین؟
اگه ندیدین بهتون پیشنهاد میکنم حتما ببینین...خیلی فیلمه جالبیه...
خیلی فیلمه سمبولیکیه...
راستی شما جشنه فارغ التحصیلی میاین؟

جشن فارغ التحصیلیتون، اگه دعوتمون کنن میایم انشاالله

یه 28 ای دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 19:23

سلام اقا خوبین.میشه گفت 1 ماه بود به وبلاگ سر نزده بودم.واقعا تعجب کردم.چه قدر عوض شده؟
اصلا چه قدر پر محتوا شده.(!!!!!!!!!!!)

علیک سلام

تعجب ات مبارک!!!

Joker دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:51

سلام!
تولد تام هاردی مبارک!
It doesn't matter who we are. What matters is our plan... No one cared who I was 'til I put on the mask...
The Dark Knight Rises-Bane

علیک سلام!
آخه من این نظر رو کجای دلم بذارم؟!!

متین امینی چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 17:20

ما هم برگشتیم.بالاخره پس از مدّت ها مطلبی جدید آمد.امّا استاد ما منتظر شیرینی نمره خوب شما هستیم.

هه هه هه، عمراً
شما تشریف ببر یه جعبه شیرینی بخر، روش بنویس نمره ی خوب آقای اسفندیاری، بعد شیرینی های توش رو بخور!!!

محمد علی کشاورز چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:23

اینقدر بدم میاد بعضیا میان یه فیلم میبینن هی میان این جا تعریف میکنن!!!!!!

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:20

پس از ضربه وارد شده بر فک و دهان یاوه گویان (و شکستن دندان های آن ها)
درآمد زایی خوبی برای آقای افشار ایجاد شد !!!

درآمد زایی؟ خدا از دهنت بشنوه، ما که بخیل نیستیم.

Joker سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:26

سلام!
صندلی هاش چقد بدن! ظاهرا اصلن نمیشه آدم روشون بشینه و راحت باشه!
راستی لازم میدونم که به نوبه ی خودم (با اینکه دیره) به خاطره انتخاب شدن Ben Afleck به عنوان بازیگره بتمن تو فیلمه بعدی (بتمن Vs. سوپرمن) تسلیت بگم...

اون صندلی ها نبودن بهتر بود، چون هیچکس ازشون استفاده نمی کنه.

Joker سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:22

سلام!
مگه شما با وجود پدیده ای مثه من تنها می مونین؟
انقد راجع به هرچیزی حرف میزنم، حتا تو خانواده داداشم هم از دستم شاکی شده!
چه آزمایش گاهه ترسناک و سردی!

دانشجو که بشی، دیدگاهت نسبت به آزمایشگاه هاتون عوض میشه...هرچند که من با نظرت موافقم(امان از دست کودک درون!!!)

محمدحسین ترابی دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 15:25 http://www.heyyatia.blogsky.com

لینکتون کردیم عستاد!

آقای اسفندیاری یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 22:56

((راستی! به پیوند های وبلاگ، توجه کنین، اگه خودتون وبلاگ دارید، بگین من اینجا لینک کنم شما رو.))
ما که تو دنیای حقیقی همدیگه رو خیلی کم خواهیم دید، بد نیست تو فضای مجازی، یه شبکه ی ارتباطی کوچیک برا خودمون داشته باشیم.

وبلاگ رو به رفقا هم پیشنهاد کنین، تا حداقل من از دلتنگی در بیام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد