عرصه ی زیست، ورطه ی پزشکی

عرصه ی زیست، ورطه ی پزشکی

برادرانه های یک معلم دانشجو
عرصه ی زیست، ورطه ی پزشکی

عرصه ی زیست، ورطه ی پزشکی

برادرانه های یک معلم دانشجو

خاطره...دو

هفته ی پیش اولین جلسه ی کلاس رو با آقای افشار در راهنمایی سلام صادقیه شروع کردیم. اینکه دوباره افشاندیاری در محیط کار و معلمی به یکدیگر پیوست خودش باعث خوش حالی زیاد من است. یادم نمی رود و شاید بگویم بهترین سال تدریسم، سال تحصیلی 90-91 در راهنمایی حلی1 بود. زمانی که من و آقای افشار دو نفره گروه فخیمه ی زیست شناسی بودیم و اصلا استارت این وبلاگ از همان جا رقم می خورد.

برای اولین بار است که سوم راهنمایی را به طور جدی تدریس می کنیم و طرح درسی که برایشان داریم، چیزی است عظیم. فعلا راجع بهش چیزی نمی گویم.

اما طرح درس هفتمی ها، مخلوطی است از دنیای آمانیا ( همان پرژک و ایریف) و سنچخ دوم ها... و جالب تر اینجاست که بچه های این مدرسه، سردرگمی ای که بچه های حلی در مواجهه با این داستان ها داشتند را بسیار کمتر دارند و خیلی زود آداپته (باور کنین معنی فارسیش رو نمی دونم...اما حالا می دونم، با تشکر از نظرات= سازگار) شدن. همون جلسه ی اول. البته آدم سردرگم داشتیم ها، اما خیلی کمتر. اما خب، شروع کاره و باید دید در ادامه چه می کنن و نکته ی دیگه اینکه اینها به لحاظ سن، یک سال دیر تر از 29ای های حلی1 به این جور داستان ها بر خوردند و طبیعتا ذهن تحلیل گرشون بیشتر رشد کرده و این امر تا حدی طبیعیه. (الان می دونم دیگه، حلی ای ها شاکی میشن که: یعنی چی آقا؟ یعنی ما فلانیم و بهمانیم؟ شما به تمامی سمپادی های دنیا توهین کردید، آی هوار....، و من هم می گویم: بابام جان، یه دور دیگه بخون می فهمی...اگر هم نفهمیدی مشکل از خودته)


حالا اینها مهم نیست، مهم داستان آمانیا است که احتمال داره ادامه پیدا کنه

در آینده، قسمت های قبلی و جدید این داستان رو براتون اینجا می گذارم.


نظرات 6 + ارسال نظر
محمد کاظمی پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:47

چرا همه معلم ها به مدرسه (سلام) رفتند؟

بچه دبیرستانی دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:14

پس حلی1 چی ؟

پس حلی1 هیچی

محمد کاظمی سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 17:58

یادش بخیر... هنوز برگه هاش رو دارم.
راستی آمنیا ی اینا پیشرفت کرده؟ پرژک ها عینک دودی دارند و ...
یاد ببل هم بخیر.
هی برخی، برخی، هی، هی برخی...

متین امینی پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 16:16

یادش بخیر!پرژک،گرته،ایریف و...چه زمانایی بود!اشکم از یادآوری گذشته در اومد.

محمدجواد منافی سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 19:49

سلام استاد
خیلی دلم براتون تنگ شده. جدی جدی میگم.
تو جشن فارغ التحصیلی ما که هستید؟؟
یادی هم از ما بکنید
??? what event has been dropped

و علیکم السلااااااااااااااااااااام ممد جواد عزیز
ما نیز هم برار
اگر از ما دعوت کنند، چرا که نه؟

indeed

مسلم میرزائی سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:32 http://moslemmirzaei.blogsky.com

سلام.فکر کنم "سازگار شدن" معادل فارسی "آداپته" باشه.

سلام
آی خدا خیرت بدهاد انشاالله
تشکر فراوان
قد هزار تا صابان(!!!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد